سلام عمرم
قربون غریبیت برم
قربون تنهاییت برم
قربون صبرت برم
قربونت برم که خسته ای میای خستگیهاتو برات بریزم و من یهو میپرم بهت
امروز بیشتر از همیشه دوستت دارم
بیشتر از دیروز و دیروزهای دیروزها
تو خیلی ماهی
خیلی اقایی
خیلی باشخصیتی
خیلی تعجب میکنم از بزرگواریت
چقدر بخشنده ای
و چقدر اروم و با ملاحتی
شاید ملاحت صفت یه مرد نباشه
شاید باید کلمه ی دیگه ای بجاش میگفتم
نمیدونم
کلا کلمه ای که باهاش توصیفت کنم پیدا نمیکنم
دیگه مجبورم اینا رو بنویسم
مثل همیشه تو ببخش
خیلی مظلومیتت غصه دارم میکنه و
باز برخلاف میلم اذیتت میکنم
کاش امروز پیش هم بودیم
یهو حجم وسیعی از دلتنگی قلبمو انقدر چلوند!!!! که آبش از چشمم اومد
خیلی بدم
ازینکه باعث شدم خودتو مخاطب اون حرفا قرار بدی خیلی غصه خوردم
بنظرت من بیمارم؟؟؟؟؟!!
:)
بیمار عشق توام
تویی که هر روز بیش از دیروز میخوامت
تو سایه ی سرمی
نور چشممی
خوشحالم که به تو تکیه دارم
باتو خیالم راحته