آرامـشِ تمام غزلها ، مرا ببخـش
رنجانده ام اگرکه دلت را مرا ببخش
مقـصود و مقصد شعـرم فقط تویی
زیباترین ترانه ی دنیا مرا ببخش
دلگیر میشوی و ، دمی دم نمیزنی
سنگِ صبورِاین شب یلدا مرا ببخش
شرمنده ام که کام تو را تلخ میکنم
ای ماهرویِ روشن و زیبا مرا ببخش
من عاشقانه دوست دارمت تمام من
این را قبول میکنی آیا ؟ مرا ببخش
سلام عمرم
قربون غریبیت برم
قربون تنهاییت برم
قربون صبرت برم
قربونت برم که خسته ای میای خستگیهاتو برات بریزم و من یهو میپرم بهت
امروز بیشتر از همیشه دوستت دارم
بیشتر از دیروز و دیروزهای دیروزها
تو خیلی ماهی
خیلی اقایی
خیلی باشخصیتی
خیلی تعجب میکنم از بزرگواریت
چقدر بخشنده ای
و چقدر اروم و با ملاحتی
شاید ملاحت صفت یه مرد نباشه
شاید باید کلمه ی دیگه ای بجاش میگفتم
نمیدونم
کلا کلمه ای که باهاش توصیفت کنم پیدا نمیکنم
دیگه مجبورم اینا رو بنویسم
مثل همیشه تو ببخش
خیلی مظلومیتت غصه دارم میکنه و
باز برخلاف میلم اذیتت میکنم
کاش امروز پیش هم بودیم
یهو حجم وسیعی از دلتنگی قلبمو انقدر چلوند!!!! که آبش از چشمم اومد
خیلی بدم
ازینکه باعث شدم خودتو مخاطب اون حرفا قرار بدی خیلی غصه خوردم
بنظرت من بیمارم؟؟؟؟؟!!
:)
بیمار عشق توام
تویی که هر روز بیش از دیروز میخوامت
تو سایه ی سرمی
نور چشممی
خوشحالم که به تو تکیه دارم
باتو خیالم راحته
عزیزم
عزیزم
عزیزم
دلم برات تنگه
ولی شما نگران نباش
میتونم تحمل کنم
بخاطر شما تا اخر عمر هم سکوت میکنم
عزیزم
ناراحت نباش که نتونستی تماس بگیری
اصلا نگران من نباش
من محکم و مقاومم
شما مواظب خودت باش
منم ازینجا مواظبتم
خودم مواظبتم
خودم هواتو دارم
نمیزارم تو این روزای زیبای بارونی.دل و چشم های زیبات بارونی بشه