وقتی همه راه ها بسته میشه!!

همیشه یه راهی هست
بقول یه بزرگی
یا راه را باید یافت یا باید ساخت
بازم برگشت;-)یم سر جای اولمون
میدونی امروز داشتم به چی فکرمیکردم؟؟
داشتم فکر میکردم اون موقع.که تو میتونستی بیای پیشم ,من نمیتونستم زمان جور کنم .کلی بالا پایین و داستان و اینا برای یه مرخصی یا حتی ساعتی.
اما الان من کاملا ازادی عمل دارم.شرایدم تغییرکرده ولی از جانب شما روز بخ روز داری محدود تر میشی!
یعنی من هر چی ازاد تر میشم شما تنگناهات بیشتر میشه که دیگه الان کلا اهای ارتباطیمون بسته شده!!!
اومدنت که حالا حالاهاا در تعلیق به سر میبره. حالا دیگه پیام و تماس و .... دیگه 
البته کاملا یادمه میگفتی ""بخاطر من کارات و تغییر نده"" و منم شرایط مختلفو سنجیده بودم
الانم ناراحت نباش
خانمی همیشه پیشته
همونطور که.تو لحظات سخت در کنارم.بودی الان همه ی قلب من همراهته
همیشه با هم در ارتباطیم
همیشه  دوستت دارم و پای این دوست داشتن جونمو بخوای فدات میکنم
منتظرم تا برام بنویسی........................

پیوست : اگر اینجا هم موردی داره ننویس. این قضیه اصلا شوخی بردار نیست عزیزم.;-)
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد